روشن تر از خورشید
پدرم می گوید مردم روشنی ومهربانی نگاهت را با کل دنیا هم عوض نمی کردند.
می گوید عظمت چهره ی زیبایت و سخن هایت و دلنشین بودن آن ها اشک را میهمان همه ی دیده ها کرده بود.
همیشه فکر می کردم که هر چی آدم مهمه باید با بهترین امکانات زندگی کند ومثل بقیه نمی تونه به بچه ها وخانواده اش محبت کند ولی .... .
با شناخت شما همه چیز عوض شد،دید من نسبت به زندگی ونسبت به خانواده وکارهام به طور کامل تغییر کرد.
مثل افرادی شده بودم که 180درجه تغییر کرده باشن،نمی دونم که چرا ولی یه حس عجیبی به صدا و تصاویر شما پیدا کرده بودم.
با این حال که تا حالا ندیده بودمتون ولی دلم بیش تر از همه حتی بیش تر از خودم برای شما تنگ شده بود.
بیش تر از هر کسی که از دستش داده بودم روز رحلت شما اشک می ریختم وای قطرات ناراحتی رو روی صورتم مهمان می کردم.
اولین درس زندگی که در کودکی از اخلاق زیبا ،فوق العاده خاص وآسمانی شما گرفته بودم این بود که کارهای خودم را به دیگران وانگذارم وخودم انجام بدم.
و البته میشه گفت این کوچکترین درسی بود که از شما گرفته بودم،ولی خب برای یه بچه ی 4/5ساله خیلی خوب بود والبته کلی هم به خاطرش ذوق کردم.
خیلی دوست داشتم بیش تر از این حرفا احساساتم را بیان کنم ولی حیف که حتی اگه حوصله ش رو هم داشته باشم مخاطب های عزیز خسته میشن.
برای شادی روح پدر ملت ایران صلوات.
به امید ظهور حق
یاحق.